فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

معجزه کوچک

خداجون کمکم کن.

گاهی آدم بی خیال همه چیز می شود و گاهی هم درگیر همه چیز. چند روزه خانم فاطمه گاهی تب می کنه .منم دستم به دکترش که نمیرسید و شروع کردم داروی سرخود دادن. فکر کنم بهتر شده.امیدوارم تب نکنه چون این هفته راه درازی در پیش داریم. خداجون کی می شه دیگه دخترم نیاز به هیچ دکتری نداشته باشه. این دکتر رفتن ها کلافه ام کرده. چقدر دلم می خواد یک روز صبح بیدار شم و ببینم معجزه شده و دختر کوچولوی من خوب خوب شده. ببینم دخترم خوب نفس می کشه.خوب غذا می خوره. زیبا می خنده و زیبا گریه می کنه.و صدای گریه اش همه خونه رو پر کرده. خداجون هر بنده ای که به دنیا میاد 2 تا نیاز داره .خوردن و نفس کشیدن.ولی کوچولوی دوست داشتنی من این دو رو با زحمت داره...
16 خرداد 1393

شکر

همیشه از غصه هام گفتم اما امروز می خوام از شیطونیها و دلبری های دخملم بگم. دیشب بعد از 3 سال و 2 ماه و 15 روز رفتیم خونه خاله همسرم.درست آخرین بار روز اول فروردین 90 بود که رفته بودیم.ناهار اونجا بودیم و من باردار. اما حالا با بارم رفته بودم.دخمل 9 و نیم کیلویی من دیشب برای ولین بار رفت مهمونی خونه خاله.خودمون بودیم خواهر شوهرام و دختر خاله ها.دخترم اول خجالت می کشید اما کم کم خوب شد .آخر سر هم اینقدر همه رو خندوند. دخترم می شینه جلوی دختر عمه هاش و براشون با دست و پا و صورت کارای مختلف انجام می ده و از اونا هم می خواد انجام بدند .جالب اینجاست کارایی می کنه که از یک بچه سه ساله بعیده .مثلا انگشت وسطش رو طوری خم می کنه ک ما بزرگترها ...
15 خرداد 1393

کارت دعوت تولد

مامان آرشیدا جان قشنگم وقت نکردم عکسش رو آپلود کنم رفتم توی وب "نی نی وبلاگش" اونجا گذاشتم.هنوز وقت نکردم ااینجا رو ببرم اونجا. http://7tabestan90.niniweblog.com/ ...
5 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به معجزه کوچک می باشد